گرگر يكي از ملل قديمه قفقاز است، كه بواسطه جرئت و جلادتشان معروف شده و سه هزارسال قبلاز اين صاحب سلطنت و استقلال بوده و با سلاطين آشور و همسايگان ديگر زد و خوردها داشتهاند.
بنابه نگارش استرابون و موسي خورن اين طايفه با آمازونها معاشر بوده، و از سواحل درياي سياه، وحوالي شبه جزيره كريمه كوچ كرده و در طرف جنوب بلوكات باكوبه در دامنه كوه بش بامارق، فيمابين دو رودخانه ارس و كر، جاگرفته و سلطنتي تشكيل دادهاند.
در تاريخ 836 قبل از ميلاد سالمانازاريسم با لشکر فراوان فتح كنان تا كشور گرگر آمده و پس ازتسخير و تصرف، آن جا را پايتخت ايالات خود قرارداده است. در سال 716 قبل از ميلاد سارگن فاتحمشهور بار ديگر به جنگ گرگريان رفته و پس از هفت مرتبه سوقالجيش و جنگهاي متواتر با اوراتورمان وگرفتن 22 قلعه از (اولوزوتو) و پس از حملات و هجوم بسيار به قلاع و استحكامات گرگريان، و قتل وغارت زياد و تخريب مداين به تصرف آن كشور موفق گرديده و آنجا را كاراساركن نام نهاده است. فاتحشرح و تفصيل اين استيلا و فتوحات ديگر خود را در منقوشات حزساباد دور ساريوكين كه يكي ازمؤسسات خود او بوده است به يادگار گذاشته بالجمله اين طايفه به مرور زمان تا حوالي رودخانه ارس پيشرفته و در هر دو سمت يمين و يسار آن رودخانه ساكن گشته قراي و قصباتي براي خودشان ساخته و با اغوانيان و يا شروانيان مخلوط گرديده و بزرگترين قبايل آنان را تشكيل دادهاند. و در اهميت اين قوم همين قدر كافي است كه به امر انوشيروان در نزديكي بيلقان شهري به اسم آنان نهاده شده وهم اکنون هم رودي در آن سامان بنام گرگر جاري و بلوكي در اين جانب ارس بعنوان گرگر هنوز آباد بوده و معروف ميباشند . و برحسب نگارش ياقوت حموي و مسعودي فرمان فرمايان بلاد وسيعي واقعه در مابين ارمنستان و بابالابواب (لان) را گرگرتداج و يا گرگرنداج ميگفتهاند.
بيشتر ساكنان شروان از طوايف گرگر بودهاند لذا در قرن پنجم هنوز سلاطين اران شهر ياران گرگر لقب داده و بدين نام نوشته و ميخواندهاند.
منبع : مقالات محمد علی تربیت
نظرات شما عزیزان:
دوست و همشهري عزيز سلام
دوست عزيز وبلاگ خوبي داري اما چند نكته 1-دوست عزيز در هر نوشته اي چه بخواهيم و جه نخواهيم تعصب تاثير خواهد گذاشت و نوشته در جهت افكار شخص خواهدبوداما يك سوال آيا گر علمدار را جزو گرگر بدانيم يا باالعكس و چند نفر چه علمداري و جه گرگري فرضا بگويند كل تپه گرگر يا دشت گرگر و يا كلتپه علمدار يا دشت علمدار به نظرتان مشكلي از مشكلات منطقه ما حل خواهد شد ايا نمي بينيد كه بخاطر اين حرفها بيمارستان به كجا رسيد و چه قدر از علمداري ها و گرگري ها در راه مرند و رفتن به بيمارستاهاي مرند جان دادند ايا اين حرفها كمكي به حال بيكاران منطقه مي كند در حالي كه در همان دشت بقول شما گرگر مرنديها رياست و گرگر و علمداري ها بيكارند اصلا شما الان خانوادي را مي شناسيد كه فاميلي در علمدار و يا بالعكس داشته باشد.دوست عزيز شما متولد 1332 هستيد اما الان بچه هاي شهرستان جلفا در ساير شهر ها با هم دوستند و اميدوارند روزي برسد كه اين افكار ار بين رفته و هاديشهر چندين برابر رشد كند.
کاملا با فرمایش شما موافقم ولی اگر به وبلاگ توجه کرده باشید ُ اینها که نوشته میشود درباره ی گذشته است و عوض کردن تاریخ ممکن نیست و نوشتن این حرفها نه از بابت تعصب و چیز های دیگر است . همانگونه که اگر دقت کرده باشید همانگونه که درباره یگرگر حرف میزنیم سخنان آقای محمودی علمداری را هم که درباره ی گذشته ی علمدار است عیننا می نویسیم و اینها مربوط بتاریخ است والا چه کسی حالا میتواند بین علمدار گرگر خطی بکشد و مرزی تعیین بکند ایندو حالا یک شهر واحد با مردمانی متحد است . نگران نباشید من روی خط وسط ایستاده ام و هیچ تعصبی ندارمبین این دو کلمه .زنده باشی و ممنون از دلسوزیت